۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

زبان روزه

زبان روزه

زبان روزه

جزئیات

انقلاب و جنگ در ماه مبارک رمضان/ به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان

22 اسفند 1402
ماه مبارک رمضان و روزه‌داری هیچ‌گاه مانع حضور مردم ایران در صحنه های سرنوشت‌ساز ایران اسلامی چه قبل از پیروز انقلاب و چه بعد از آن، مخصوصا در دوران هشت سال دفاع‌مقدس نشد. سال ۵۶ و ۵۷ اوج مبارزات و تظاهرات مردمی ضد رژیم سفاک پهلوی بود؛ سال‌هایی که رمضانش با فصل تابستان مصادف شده بود. با‌این‌حال مردم صحنه را خالی نکردند و روزه‌داری‌شان را با تظاهرات و مبارزه از سر گذراندند. در استان خوزستان نیز مردم صحنه‌گردان اصلی مبارزه بودند، مخصوصا این‌که دو حادثه تاریخی که در رمضان‌۵۷ به وقوع پیوست، خون مردم غیور خوزستان را به جوش آورد تا تکلیف‌شان را با رژیم طاغوت یک‌سره کنند.
ماه مبارک رمضان در جبهه هاحادثه تلخ سینما رکس آبادان، مرداد سال ۵۷ و مصادف با ماه مبارک رمضان به‌وقوع پیوست. مردمی که بعد از افطار به‌هم‌راه خانواده برای دیدن فیلم گوزن‌ها به سینما رکس آبادان رفته بودند، با برنامه‌ای از‌پیش‌تعیین‌شده در سینمایی که آتش گرفته بود محبوس شدند. درب‌های خروج قفل شده بود و بیش از شش‌صد نفر از مردم زنده‌زنده در آتش سوختند! عمق این فاجعه آن‌قدر دهشتناک و تلخ بود که شهدای این حادثه در یک گردهمایی عظیم مردمی و با شعار مرگ بر شاه تشییع شدند. همین امر بستر حضور بیش‌تر مردم را در مبارزه علیه شاه فراهم کرد. برخلاف برنامه رژیم که با هدف مقصر جلوه دادن انقلابیون دست به این جنایت زد، پیام به‌موقع حضرت امام(ره) و موضع‌گیری علما و روحانیون چهره بی‌رحم حکومت پهلوی را به مردم نشان داد و آنان را برای مبارزه با عاملان اصلی این جنایت به خیابان‌ها کشاند.
اتفاق مهم دیگری که هم‌زمان با رمضان سال ۵۷ و تنها چند روز قبل از حادثه سینما رکس در خوزستان به وقوع پیوست، حمله گارد رژیم شاهنشاهی به حسینیه اعظم اهواز بود که کم‌تر به آن پرداخته شده است. سیدصباح موسوی ازجمله کسانی است که به‌هم‌راه جمعی از جوانان مبارز اهوازی در این حادثه حضور داشته و دراین باره چنین می‌گوید «در ماه رمضان سال ۵۷، هرشب بعد از افطار به‌هم‌راه علی هاشمی، برادرم سید‌طاهر، اصغر اسحاقی، ناصر عبدعناف‌چه، سید‌عباس و سیدحسین موسوی با ژیان مهاری*از لین‌هفت حصیرآباد تا حسینیه اعظم اهواز می‌رفتیم تا در جلسه سخن‌رانی علما شرکت کنیم. شب دهم ماه مبارک رمضان قرار بود آیت‌الله گل‌سرخی که از تهران آمده بود سخن‌رانی کند. حسینیه کیپ‌تا‌کیپ مملو از مردم بود. همه اعم از پیر‌و‌جوان خودشان را پای منبر آیت‌الله گل‌سرخی رسانده بودند. سخن‌رانی آیت‌الله در محکومیت رژیم پهلوی و روشن‌گری درباره اقدامات حکومت، آن‌قدر کوبنده بود که خون مردم را به جوش آورد. طوری‌که بدون ترس و واهمه با فریادهای مرگ برشاه صحبت‌های ایشان را تایید می‌کردند. ناگهان توی جلسه همهمه شد. نیروهای شهربانی، گارد ویژه و ساواک با گاز اشک‌آور به حسینیه حمله کرده بودند. مردم که با این اتفاق جان‌شان را سر دست گرفته بودند، با فریادهای کوبنده از حسینیه خارج شدند. درگیری بین مردم و عمال حکومت لحظه‌به ‌لحظه شدیدتر می‌شد. مردمی که توانستند از دست‌گیری و ضرب‌و‌شتم ماموران جان سالم به در ببرند، در اعتراض به این اقدام با سنگ به سینما‌ها و مشروب‌خانه‌ها که مراکز اصلی فساد در آن دوران بودند حمله کردند. من و بقیه بچه‌ها ماه مبارک رمضان در جبهه هابین شلوغی‌ها از هم جدا شدیم. با هم بودن، احتمال دست‌گیری‌مان را بیش‌تر می‌کرد. همه بچه‌ها با پای‌پیاده خودشان را به حصیرآباد رساندند؛ ولی از سیدطاهر، علی هاشمی و اصغر اسحاقی تا نیمه‌شب خبری نبود و حسابی نگران‌شان بودیم. ساعت از یک گذشته بود که برگشتند. از آن شب به بعد شعارهای شبانه و شرکت گسترده در راه‌پیمایی‌ها شروع شد.»
***
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عرصه مردآزمای دیگری آغاز شد. هشت سال جنگ تحمیلی که انقلاب نوپای ایران در آن دوره مقابل دشمن ۳۷ملیتی صدام چون کوه استوار ایستاد و به‌ترین جوانانش در این هشت سال جاودانه شدند. جوانانی که هیچ‌چیز مانع حضورشان مقابل دشمن و دفاع از ارض و ناموس و خاک‌شان نشد. نه سرمای کردستان آن‌ها را رنجاند و نه گرمای خوزستان خسته‌شان کرد. در این بین، در جبهه‌ها ماه مبارک رمضان، آن‌هم در منطقه خوزستان حال‌وهوای ویژه‌ای داشت. در گرمای بالای پنجاه‌درجه، روزه‌داری در شرایط عادی سخت است، این‌که در میدان جنگ باشی و برای عملیات رو‌درروی دشمن بایستی دیگر جای خود دارد. رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه می‌آمدند حکم مسافر را داشتند و کم‌تر می‌توانستند یک‌جا ثابت باشند. اما بعضی از بچه‌ها که می‌دانستند مدت مشخصی را در منطقه‌ای ماندگار هستند، با مجوزی که از فرمانده می‌گرفتند قصد ده روز می‌کردند و روزه می‌گرفتند. نزدیک ۱۶ ساعت روزه‌داری در آن گرمای طاقت‌فرسا هم‌راه با کار و فعالیت، حضور در منطقه پدافندی و حتی رویارویی با دشمن، باعث می‌شد تشنگی و عطش و ضعف بر رزمندگان غالب شود؛ اما هیچ‌کدام از این موارد در ایمان راسخ آن‌ها خللی ایجاد نمی‌کرد.
در سال ۶۱، عملیات رمضان هم‌زمان با نوزدهم ماه مبارک رمضان به مرحله اجرا درآمد. این عملیات شاید یکی از سخت‌ترین عملیات‌های دوران هشت‌ساله جنگ تحمیلی باشد؛ عملیاتی که رزمندگان ما در گرمای شدید و مواجهه با شن‌های روان با زبان روزه به مصاف دشمن رفتند. سیدصباح موسوی این عملیات را چنین تشریح می‌کند «سال ۶۱ و بلافاصله بعد از عملیات غرورآفرین بیت‌المقدس، که به عملیات آزادسازی خرمشهر معروف شد، طرح اولیه عملیات بزرگی که رمضان نام گرفت، به مرحله اجرا درآمد. پیروزی ایران در چهار عملیات بزرگ ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس که به آزادسازی بخش اعظم خوزستان منجر شد. با‌این‌حال ارتش عراق برای جلوگیری از فروپاشی و درهم‌ریختگیِ خطوط تدارکاتی‌اش سعی کرد با عقب‌نشینی سراسری در خطوط پدافندی مناسب و مطمئن قرار گیرد؛ اما برخی مناطق استراتژیک و مهم، مثل طلاییه و شلمچه هم‌چنان در اشغال دشمن بود. از‌طرف دیگر ماه مبارک رمضان در جبهه هاشهرهای مرزی آبادان، خرمشهر، هویزه و بستان هنوز از امنیت کامل برخوردار نبودند و برد توپ‌خانه‌های عراق خیلی راحت به این شهرها می‌رسید. در این شرایط، صحبت از قطع‌نامه و پایان جنگ بود. رژیم بعث در ظاهر خواستار برقراری صلح با جمهوری اسلامی ایران بود؛ اما در عمل دولت‌های حامی عراق از اعلام این کشور به‌عنوان متجاوز و ملزوم‌کردن او به پرداخت غرامت جنگی به ایران سر باز می‌زدند. بنابراین آزادسازی بقیه مناطق اشغالی، عبور از نوار مرزی و ورود به خاک عراق با هدف تعقیب متجاوز و تمکین رژیم بعث برای صلحی که خواسته‌های جمهوری اسلامی ایران در آن محقق شود، امری ضروری به نظر می‌رسید. بر همین اساس، عملیات‌هایی طرح‌ریزی شد که متناسب با شرایط زمانی و مکانی در مناطق مختلف به مرحله اجرا برسد. در این میان استان خوزستان شاهد هفت عملیات بزرگ رمضان، والفجر مقدماتی، خیبر، بدر، والفجر‌۸، کربلای۴، کربلای‌۵ بود.
عملیات رمضان هم‌زمان با ماه مبارک رمضان انجام شد. این منطقه عملیاتی در یک زمین مثلثی‌شکل و به وسعت ۱۶۰۰‌کیلومترمربع محصور بود. این منطقه از شمال به کوشک و طلاییه و حاشیه جنوبی هور‌الهویزه، به طول پنجاه‌کیلومتر و از غرب به شط‌العرب به طول هشتاد‌کیلومتر و از شرق به خط مرزی شمالی و جنوبی از کوشک تا شلمچه به طول شصت‌کیلومتر منتهی می‌شد.
دشمن تا قبل از آزادسازی خرمشهر در منطقه شرق بصره مواضع محکمی نداشت؛ اما در فرصتی که به‌دلیل توجه جمهوری اسلامی ایران به وقایع جنوب لبنان، که به‌تازگی به اشغال صهیونیست‌ها درآمده بود دست داد تغییرات مهمی در مواضع خود در این منطقه ایجاد کرد. آن‌ها کانالی را به طول سی‌کیلومتر و عرض یک‌کیلومتر که مختص پرورش ماهی بود با پمپاژ آب، احداث موانع متعدد، سنگرهای کمین و تیربار به‌عنوان عاملی بازدارنده مقابل تعرض نیروهای ایران به‌سمت بصره تبدیل کردند. در قسمت جنوبی منطقه که مقابل شلمچه واقع است نیز آب را رها کردند تا مانع از عبور نیروهای ما شوند.
عملیات رمضان با هدف حضور نیروهای نظامی ایران در پشت شط‌العرب، تسلط بر معابر منتهی به بصره و با این امید که درصورت موفقیت امکان پایان پیروزمندانه جنگ فراهم ‌شود، طراحی شد.
در طرح عملیات مقرر شد که نیروهای عمل‌کننده از چهار محور با چهار قرارگاه عملیاتی به‌منظور انهدام نیروهای سپاه سوم عراق و تامین خط شط‌العرب وارد عمل شوند. عملیات در ساعت ۲۳ و در تاریخ ۲۲ تیر۱۳۶۱، با رمز مبارک یا‌مهدی‌ادرکنی و با نیرویی متشکل از پنج تیپ از قرارگاه فتح، دو تیپ از قرارگاه فجر و یک تیپ از قرارگاه قدس آغاز شد. در ساعات اولیه، قرارگاه فتح موفق شد به هدف‌های ازپیش‌تعیین شده در محور کانال پرورش ماهی دست پیدا کند؛ اما با متوقف‌شدن قرارگاه‌های فجر و قدس در خطوط اولیه و سپس پاتک‌های دشمن که اغلب از جناح راست به قرارگاه فتح فشار می‌آورد، باعث دورخوردن تعدادی از یگان‌های خودی شد. به همین خاطر فرماندهی قرارگاه مرکزی کربلا، درحالی‌که نیروهای قابل توجهی از دشمن منهدم شده بودند، بالاجبار دستور عقب‌نشینی داد.
ماه مبارک رمضان در جبهه هامرحله دوم عملیات ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه در تاریخ ۲۶تیر آغاز شد. در این مرحله دو تیپ از قرارگاه فتح و دو تیپ از قرارگاه نصر در عملیات شرکت داشتند. قرارگاه فتح که در محور پایین عمل می‌کرد موفق شد به منطقه حاشیه کانال برسد. در این میان قرارگاه نصر اگرچه در اجرای ماموریت خود ناکام ماند؛ ولی موفق شد بخشی از قوای دشمن را منهدم کند. به این ترتیب قرارگاه کربلا برای جلوگیری از تلفات زیاد نیروها مجددا فرمان عقب‌نشینی داد.
در مرحله سوم که با هدف انهدام نیروهای دشمن طراحی شده بود و درصورت موفقیت ممکن بود عملیات ادامه پیدا کند، پنج تیپ از قرارگاه فتح در ساعت ۲۱ روز سی‌ام‌تیر وارد عمل شدند. نیروهای عمل‌کننده موفق شدند بخشی از قوای دشمن را منهدم کنند؛ ولی به‌دلیل نداشتن تضمین خاک‌ریز شرقی و غربی مجبور شدند در ساعت۳0:۳ دقیقه بامداد روز بعد عقب‌نشینی کنند.
مرحله چهارم عملیات نیز در ساعت ۲۲ و در تاریخ دوم‌مرداد با دو تیپ از قرارگاه نصر و با هدف بازکردن یک معبر برای پیش‌روی آغاز شده بود، در نهایت منجر به عقب‌نشینی شد. مرحله بعدی عملیات، در ساعت ۲۱ و در تاریخ ششم‌مرداد با چهار تیپ از قرارگاه فتح و با هدف تصرف سه موضع مثلثی‌شکل و احداث خاک‌ریز شرقی، غربی از خط دژ مرزی آغاز شد؛ اما با عدم الحاق نیروها که بیش‌تر به‌دلیل عدم اعلام صحیح محل استقرارشان بود، عراقی‌ها با استفاده از رخنه‌ای که از شب قبل در منطقه داشتند، به درگیری با رزمندگان اسلام انجامید. به همین دلیل برای جلوگیری از تلفات بیش‌تر دستور عقب‌نشینی در ساعت سه بامداد و در هشتم‌مرداد از سوی قرارگاه کربلا صادر شد.
با شکست در این عملیات، مسئولان و فرماندهان نظامی ایران دریافتند که برخلاف گذشته با شرایطی کاملا جدیدی در جنگ مهاجر مواجه هستند؛ شرایطی که برای رویارویی با آن باید برنامه جدیدی تدوین می‌شد. برنامه‌ای که دو دیدگاه متفاوت در کنار آن متولد شد. دیدگاهی که کسب یک پیروزی بزرگ را برای پایان‌دادن به جنگ کافی می‌دانست و در مقابل گروهی که به تلاشی همه‌جانبه برای رسیدن به پیروزی نهایی معتقد بود؛ اما هرچه بود همه ما اذعان داریم که تاریخ هشت‌ساله و زرین دفاع‌مقدس جهاد خستگی‌ناپذیر رزمندگان و شهدای سرافراز عملیات رمضان را که با زبان روزه و سینه‌ای تفتیده در گرمای طاقت‌فرسای خوزستان، مقابل دشمن بعثی مقاومت کردند فراموش نخواهد کرد.

پی‌نوشت:
ژیان بدون سقف را مهاری یا بهاری می‌گویند.

نویسنده: سیدصباح موسوی- مصطفی عیدی

مقاله ها مرتبط